جدول جو
جدول جو

معنی تیره رای - جستجوی لغت در جدول جو

تیره رای
بدرای، بداندیش، نادرست
تصویری از تیره رای
تصویر تیره رای
فرهنگ فارسی عمید
تیره رای(رَ / رِ)
بدرای و ناراست و نادرست. (ناظم الاطباء). تیره مغز. تیره خرد. تاریک اندیشه:
ببردش ورا هوش و دانش خدای
مرا بی خرد یافت آن تیره رای.
فردوسی.
همان جهن و گرسیوز تیره رای
که او برد پای سیاوش ز جای.
فردوسی.
هر کسی چیزی همی گوید ز تیره رای خویش
تا گمان آید که او قسطاس بن لوقاستی.
ناصرخسرو.
از دهر غدرپیشه وفائی نیافتم
وز بخت تیره رای صفائی نیافتم.
خاقانی.
چو خدمت پسندیده آرم بجای
نیندیشم از دشمن تیره رای.
سعدی (بوستان).
گرت برکند خشم روزی ز جای
سراسیمه خوانندت و تیره رای.
سعدی (بوستان).
... عجب داشت سنگین دل تیره رای.
سعدی (بوستان).
دلا همیشه مزن راه زلف دلبندان
چو تیره رای شدی کی گشایدت کاری.
حافظ (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خیره رای
تصویر خیره رای
خودخواه، بی عقل، ابله، خودسر
فرهنگ فارسی عمید
(رَ / رِ)
بدرایی وناراستی و نادرستی. بداندیشی و بدفکری:
در این کشور که هست از تیره رایی
سیه کافور و، اعمی روشنائی.
نظامی.
ز نادانی و تیره رائی که اوست
خلاف افکند در میان دو دوست.
سعدی (بوستان).
رجوع به تیره و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
(رَ / رِ)
راه تاریک، بدراه. بددین. منحرف:
زمانی همی گفت بر ساوه شاه
چه سود آمد از جادوی تیره راه.
فردوسی.
رجوع به تیره و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
(رَ / رِ)
مستبد. یک دنده. لجوج. (یادداشت مؤلف). مستبد بالرأی: جوانی معجب خیره رای سرکش و سبک پای. (گلستان).
نشاید چنین خیره رای و تباه
که بدنامی آرد در ایوان شاه.
سعدی (بوستان).
، سست رای. پریشان فکر. (آنندراج) :
سپهبد بدو گفت کای خیره رای
یکی ناتوان را چه خوانی خدای.
اسدی.
گرت برکند خشم روزی ز جای
سراسیمه خوانندت و خیره رای.
سعدی
لغت نامه دهخدا
تصویری از تیره دلی
تصویر تیره دلی
عمل و حالت تیره دل سیاه دلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیره رنگ
تصویر تیره رنگ
سیاه رنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیره رنگی
تصویر تیره رنگی
سیاهرنگی سیاهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیره روز
تصویر تیره روز
سیاه روز بدبخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیره روزی
تصویر تیره روزی
سیاه روزی بدبختی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیره حال
تصویر تیره حال
تیره روز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیره رای
تصویر خیره رای
بی پروا، بی عقل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیره روی
تصویر تیره روی
الظّلام على
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از تیره روی
تصویر تیره روی
Grimness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تیره روی
تصویر تیره روی
gravité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از تیره روی
تصویر تیره روی
gravità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تیره روی
تصویر تیره روی
شدت
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از تیره روی
تصویر تیره روی
тяжесть
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تیره روی
تصویر تیره روی
Schwere
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تیره روی
تصویر تیره روی
важкість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تیره روی
تصویر تیره روی
ciężkość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تیره روی
تصویر تیره روی
严重
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تیره روی
تصویر تیره روی
uzito
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از تیره روی
تصویر تیره روی
ভার
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از تیره روی
تصویر تیره روی
gravedad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تیره روی
تصویر تیره روی
ağırlık
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از تیره روی
تصویر تیره روی
무게
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از تیره روی
تصویر تیره روی
重さ
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از تیره روی
تصویر تیره روی
מִשְׁקַל
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از تیره روی
تصویر تیره روی
गंभीरता
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از تیره روی
تصویر تیره روی
gravidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تیره روی
تصویر تیره روی
น้ำหนัก
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از تیره روی
تصویر تیره روی
zwaarte
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از تیره روی
تصویر تیره روی
berat
دیکشنری فارسی به اندونزیایی